.
[align=center]اي كاش همه مردم امدادگر بودند!
(خاطرات تلخ یک امدادگر)[/align]
آقا مهدی از مربیان آموزشی هلال احمر خراسان شمالی با بيان خاطره اي تلخ اما بسيار عبرت آموز اهمیت آموزش را بیان می کند و مي گويد:
روز بيست ودوم اسفند ماه سال 1385 پيرو دستور العمل سازمان امداد نجات، قرار شد براي برگزاري دوره «باز آموزي تخصصي جاده» ويژه امداد گران و نيروهاي طرح نوروزي به پايگاه بدرانلو بروم و عصر همان روز از خانواده و برادرم علي خداحافظي و به سمت پايگاه حرکت کردم و بلا فاصله آموزش تجهيزات و ست هاي نجات و هيدروليک را شروع کردم.
برادرم علي نيز چند ساعت بعد در همان شب از بجنورد به سمت مشهد حرکت مي کند و متاسفانه خودروي حامل برادرم به فاصله 10کيلو متري از بجنورد (در محدوده باباامان )واژگون مي شود.
مسافرين يک دستگاه اتوبوس در محل حادثه پياده شده و نظاره گر صحنه مي شوند و تعداد زيادي از رانندگان و سرنشينان ديگر خودروها هم مي ايستند و صحنه را مي بينند و بدون اينکه کمکي به مصدومان بکنند مي گذرند.
آن شب من مشغول آموزش نيروهاي امدادگر بودم و شيوه هاي نجات جان حادثه ديدگان را تدريس مي کردم و همزمان راننده اتومبيل واژگون شده و برادرم که سرنشين آن اتومبيل بود بدليل اينکه حتي يک نفر از دهها نفر حاضر در صحنه حادثه کمترين اطلاعات امدادي نداشتند و هيچ گونه اقدام امدادي انجام نداده بودند جانشان را از دست دادند.
آقاي مهدي مي گويد: دردناک ترين لحظه براي من وقتي بود که نظريه ي پزشکي را ديدم و جنازه برادرم را تحويل گرفتيم آن مرحوم هيچ آسيب جدي نديده بود فقط به علت خونريزي شديد فوت کرد و اگر فقط يکي از آن دهها نفر مي توانست جلوي خونريزي را بند بياورد امروز برادرم زنده بود و اي کاش همه مردم امداد گر بودند!
او معتقد است در بسياري از خانواده ها حتي يک نفر که به امور امدادگري آشنا باشد و هنگام بروز حوادث به کمک ديگران بشتابد نيست و همين موضوع گاه منجر به بروز فجايع جبران ناپذيري مي شود که به راحتي مي توان از آن جلو گيري کرد.
[align=center][/align]