.
[align=center]گیرم این جمعه آقا بیاید[/align]
[align=center]قصه های غم و بی قراری , باز اشك و محن،گریه زاری
قصه ی غصه های درونم , ماجرای دل پر ز خونم
در پی گریه های شبانه , می خورد بر تنم تازیانه
نیست در شهرمان رادمردی , اهل عشق و صفا اهل دردی
عده ای غرق فقر و نداری , عده ای مرد از دین فراری
دیگر اینجا كسی با خدا نیست , در خیابان و كوچه حیا نیست
غیرت از شهر ما رخت بسته , حرمت ناخدایان شكسته
عده ای در نوا و خروشند , دین خود را به زر می فروشند
چهره ها را بین در نقاب است , عقلشان در پی یك سراب است
سینه خسته مان پر ز آه است , دم زدن از خدا هم گناه است
گوییا عصر هوش و نبوغ است , این همه ادعا ها دروغ است
بخت بر ما اگر رو نماید , گیرم این جمعه آقا بیاید
شك ندارم كسی منتظر نیست , منتظر چشم كس سوی درنیست
غرق نجوا كه شادی تمام است , این چه وقت ظهور امام است
ادعا می كنیم او ولی نیست , او ز نسل و تبار علی نیست
هر كس در پی یك بهانه , می دود با بهانه به خانه
او بیاید ما همه كار داریم , یا كه نه ، خانه بیمار داریم
او بیاید همه نا توانیم , منكر صاحب زمانیم
از ظهور ولی می خروشیم , زود او را به زر می فروشیم
او بیاید دلش بی شكیب است , بین ما شیعیان هم غریب است
گرد غم كی ز رویش ربودیم , یار خوبی برایش نبودیم
او بیاید غریب است و تنها , باز یك كوفه ، چاه است و مولا
نه همان به كه غایب بماند , او نمازش فردا بخواند[/align]